چگونه بر خجالتی‌ بودن غلبه کنیم؟

سلامت نیوز

خجالتی بودن به خودی خود یک ویژگی شخصیتی نیست که بی‌دلیل در ما وجود داشته باشد. خجالتی بودن در ما وجود نداشته بلکه ایجاد شده است و اغلب، فقدان اعتماد به نفس علت چیزی است که ما آن را خجالتی بودن می‌نامیم. اما در زیر خجالتی ‌بودن ممکن است چیزی شگفت‌انگیزتر زیان‌آورتر و تکان‌دهنده‌تر وجود داشته باشد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ضمیمه خانواده روزنامه اطلاعات، مسأله سوءظنی است که ما نسبت به خود داریم و به ما این احساس را می‌دهد که دیگران همیشه دلایل خوبی برای دوست‌نداشتن ما، بداندیشی در مورد ما، زیر سؤال ‌بردن انگیزه‌های ما و تمسخر ما دارند. بنابراین از همه چیز و همه کس در دنیا می‌ترسیم، با صدایی آرام صحبت می‌کنیم، جرأت نشان دادن چهره خود در گرده‌همایی‌ها را نداریم و از مناسبت‌های اجتماعی می‌ترسیم، زیرا می‌ترسیم هدفی عالی برای تمسخر و تحقیر دیگران باشیم. رفتار خجالتی ما یک موضع پیشگیرانه‌ است در مقابل ضرباتی که احساس می‌کنیم دیگران می‌خواهند بر ما وارد کنند؛ در واقع خجالتی هستیم تا از آسیب خوردن از جانب دیگران پیشگیری کنیم. خجالتی بودن ما ریشه در احساس بی‌لیاقتی و ناشایست بودن ما دارد و اینکه باور داریم که کافی نیستیم.

ترس از قضاوت شدن

به عنوان افراد خجالتی زمانی که در یک شهر غریب هستیم که کسی را نمی‌شناسیم، ممکن است از این احتمال که مجبور شویم وارد یک رستوران شلوغ شده و برای خودمان غذا سفارش دهیم دچار وحشت می‌شویم. این احساس را داریم که هیچ‌کس به خصوصی نمی‌خواهد ما را بشناسد، از دایره‌ی جذاب محبوب و مطلوب خارج هستیم و مطمئن هستیم که وضعیت عجیب و غریب ما مورد توجه دیگران قرار می‌گیرد و هدف تمسخر و شرارت آن‌ها قرار می‌گیریم.

ما ندانسته از ترس مورد قضاوت قرار گرفتن توسط دیگران، اظهار نظرهای زننده‌ای را که لیاقت خودمان می‌دانیم به غریبه‌ها نسبت می‌دهیم. مثلاً تصور می‌کنیم که گروه‌هایی از دوستان و اطرافیان‌مان از تنها بودن ما لذت می‌برند، و نتایج وحشتناکی در مورد طبیعت وجودی ما به دست خواهند آورد بنابراین ممکن است در مورد ما فکر کنند که ما چه‌قدر برای به دست‌آوردن دوست ناامید بوده‌ و چه‌قدر رقت‌انگیز هستیم.

با این تفاسیر حتی پیشخدمت رستوران هم ممکن است از اینکه اتفاقاً داریم غذاهای کم قیمتی سفارش می‌دهیم در دلش به ما بخندد. در شرایط مشابه لابد متصدی فروش یک مغازه لباس فروشی با خود بگوید که این فرد اصلاً شیک‌پوش نیست و یا حتی توان مالی خرید چنین لباس‌هایی را ندارد. از همین رو شرکت در یک مهمانی نیز می‌تواند برای‌مان عذاب‌آور باشد، زیرا همانطور که سعی می‌کنیم وارد جمع شده و در بحث و گفت و گو‌ها به آن‌ها بپیوندیم ناگهان وحشت وجودمان را فرا می‌گیرد. زیرا می‌ترسیم از اینکه اگر کلامی بگوییم شاید آن‌ها گمان کنند که ما چه‌قدر خنده‌دار هستیم، طبیعت‌مان چه‌قدر بی‌ارزش، و هسته‌ وجودی ما به چه‌ میزان عجیب و غریب و به درد نخور است.

به طور کلی کسانی که خجالتی هستند خودشان را به دیگر انسان‌ها هم‌راستا و نزدیک نمی‌بینند، آن‌ها از سایه‌ی خودشان فرار می‌کنند و با ترس از غرق‌شدگی زندگی می‌کنند. به این ترتیب ما به عنوان افراد خجالتی پیش از آنکه دیگران ما را قضاوت کنند خود را زیر بار قضاوت‌هایمان له می‌کنیم، بنابراین جای تعجبی نیست که با چنین پیش‌زمینه‌ای در مورد خودمان در نهایت «خجالتی» باشیم.

قدمی برای برطرف‌کردن خجالت

راه‌حل این نیست که دیگران از بیرون متمدنانه ما را ترغیب کنند که اعتماد به نفس داشته باشیم، زیرا مسأله دیگران و نظراتشان نیست که با کمک آن‌ها چیزی حل شود. ما باید تلاش کنیم تا نظراتی که خودمان نسبت به خود داریم و به دیگران نسبت می‌دهیم را ارزیابی کنیم. در واقع باید به ریشه‌‌ی اصلی مسأله که خودمان هستیم برگردیم، سپس خواهیم دید که دیگران ما را مسخره نمی‌کنند. دیگر مجبور نیستیم حرف‌های‌مان را در جمع محتاطانه زمزمه کنیم و یا اینکه وقتی وارد رستوران، مغازه و مکالمه‌ی جدیدی می‌شویم احساس شرم نسبت به خودمان داشته باشیم. پس اگر متوجه انحراف ادراک خود در مورد خودمان شویم، می‌توانیم احتیاط درون‌گرای خود را که به شکل خجالتی بودن نمایان می‌شود کنار بگذاریم. باید رفتار مهربانانه‌تری نسبت به خودمان داشته باشیم، به جای همه‌ اطرافیان‌مان شروع به درک و باور خودمان کنیم و احترام و ارزشی که توقع داریم دیگران در حق ما به جا آورند را برای خودمان قائل شویم. ما به همان اندازه که منبع الهام خودمان باشیم، به خودمان اعتماد کنیم و باور کنیم خوب و کافی هستیم، به همان اندازه احساس بهتری نسبت به خودمان خواهیم داشت. زمانی که ما پذیرای خودمان باشیم، خواهیم دید که دیگران نیز پذیرای ما خواهند بود. تصور ما از اینکه دیگران ما را به اندازه‌ کافی خوب نمی‌دانند از این باور ریشه‌ای می‌آید که ما خودمان را به اندازه‌‌ کافی خوب نمی‌دانیم و این دنیای درون ماست که دنیای بیرون ما را می‌سازد.

فراپژوهش